۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

مشكلات ايجاد مدلهاي معماري وضعيت مطلوب

راجع به مشكلات ايجاد مدلهاي مطلوب خيلي ميشه حرف زد. اولين مشكل اينه كه واقعا راه رسيدن به مدلهاي مطلوب اصلا يك راه روتين و يكنواخت نيست و به خيلي چيزا بستگي داره. مهمترين چيزي كه توي رسيدن به مدلهاي مطلوب تأثير گذاره همون تحليل مشكلات اول در فاز آماده سازي پروژه است. همون اهدافي كه براي پروژه تعيين شده ميگه كجاها بايد بهبود ايجاد كرد. مثلا اگه هدف معماري كاهش هزينه توليد محصول يا خدمت باشه مسلما بايد مدلهاي مطلوب فرآيندي به گونه اي اصلاح بشن كه اين هدف رو پوشش بدن. حالا ارزيابي اينكه چقدر پوشش دادن اين هدف رو بماند. يا مثلا اگه يكپارچگي اطلاعاتي هدف بوده خوب قطعا مدل داده اي مطلوب بايد پاسخگوي اين هدف باشه. پس رسيدن به مدلهاي مطلوب اصلا فرآيند مشخصي نداره. فقط ميشه يه سري خطوط راهنماي كلي براش تعيين كرد. مثلا يكي از مراجع رسيدن به مدلهاي مطلوب استفاده از بهترين تجارب (Best Practices) است. ميشه براي ترسيم وضعيت مطلوب با توجه به سطح بلوغ سازمان و هزار تحليل ديگه، از تجارب موفق در حوزه معماري هاي كسب و كار، سيستم، داده و فناوري استفاده كرد. من در همه اين حوزه هاي تونستم از تجارب موفق استفاده كنم. مثلا استفاده از الگوهاي استاندارد مدل داده اي، مدل APQC براي فرآيندهاي پشتيبان سازمان، معماري نرم افزار بر اساس ERP ها و غيره. مسأله مهم ديگه براي مدلهاي وضعيت مطلوب يكپارچگي مدلها است. يعني اينكه اگر جايي فرآيندي اصلاح ميشه بايد اثر اين تغيير در مدل داده اي، سيستمهاي اطلاعاتي، شبكه و ... ديده بشه. اصل كار معماري همينه كه راه حل هاي يكپارچه رو براي نيازمنديهاي شناسايي شده براي سازمان ارائه بده.

۱ نظر:

علی فتح‌اللهی گفت...

فکر کنم برای دستیابی به مدلهای مطلوب یه چیزی که خیلی اهمیت داره خبرگی کارشناسان هم هست