۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

مشكلات نگهداشت معماري

اونهايي كه در فرآيند معماري سازماني به هر دليلي با تغييرات زياد مواجه شدند و مجبور شدند مرتبا مدلها رو تغيير بدن، الان آه از نهادشون بلند ميشه. نگهداشت كلمه خيلي قشنگيه و واقعا هم براي معماري لازمه. ولي چطور؟ خوب مي دونيد كه خيلي از ابزارها مثل System Architect، Metis, Enterprise Architecture, ....
ايجاد شدند براي نگهداشت راحتر مدلها ولي چقدر اين ادعا درسته و اونها چقدر موفق بودند بايد از معمارها پرسيد. خوب مي دونيد كه توي فرآيند معماري نظامهاي مختلفي وجود داره مثل مدلسازي فرآيند، مدلسازي داده و ... اين ابزارها براي نظامهاي شناخته شده اي مثل مواردي كه گفتم به دليل تجارب قبلي نسبتا موفقند مثلا محصول شركت پاپكين، نه تله لاجيك نه ببخشيد آي بي ام، قادر هست مدل داده اي منطقي رو به فيزيكي تبديل كنه، يا مثلا از مدل فرآيندي ترسيم شده با BPMN يك خروجي زيباي BPEL بده ولي ارتباط اين مدلها چي؟ مصيبت بزرگ توي هماهنگي اين مدلها با همه. ارتباط فرآيند با داده چيه؟ ارتباط داده با قواعد چيه؟ و ... شايد هر كدوم از اينها رو بشه يه جورايي توصيف كرد و حتي با تلاشي نه چندان مختصر مخزن معماري سازماني رو هم رام كرد كه اينها رو براتون يه جورايي ساپورت كنه ولي هماهنگي همزمان اينها با هم چطور؟ اصلا چي بايد بر اساس چي تغيير كنه؟ مسأله خيلي پيچيده تر از اين حرفا ميشه. من سعي كردم يه چيزايي تو پروژه هاي قبليم با محصول SA با همكاري آقاي مرادي به صورت اتوماتيك دربيارم ولي راه باقيمانده بسيار درازه. آخه يك مخزن بايد تفكرات مطرح تو يك چارچوب رو خوب حمايت كنه. در واقع يك مخزن معماري سازماني مدل مكانيزه چارچوب معماريه. ولي آيا مثلا ابزاري مي شناسيد كه چارچوب زكمن رو كامل و دقيق پوشش بده؟ اصلا به نظر من مسأله توي چارچوب معماري حل نشده كه توي مخزن مشكل پيش مياد. مدل منطقي بايد توي چارچوب حل بشه و مخزن فقط مثل يه بچه خوب بايد اون مدل رو حمايت كنه. در اين زمينه چارچوب نظامي آمريكا خيلي بهتر عمل كرده. با توجه به تجارب استفاده از اين چارچوب پيش بيني CADM به عنوان مدل داده اي خود معماري خيلي فكر خوبي بوده. به هر حال اگه مشكل مخزن و تازه مسأله ارتباط اون با ساير ابزارهاي سازماني به راه حلهاي خوبي منجر نشه، معماري سازماني با چالش جدي در جهان روبرو ميشه. تو يك وبلاگ استراليايي از قول يك منتقد معماري خوندم: " شما معمارها همش ميگيد ابزار، نگهداشت، يكپارچگي در محصولات ولي همتون تا ميخواهيد يه مدل نشون بديد سريع نرم افزار Word يا Power point رو باز مي كنيد و مدلها رو اونجا نشون مي ديد." به نظر من اين انتقاد ها رو بايد جدي گرفت و فكري براش كرد.

نقش چارچوب در معماري سازماني

سلام من برگشتم. راستش يه مدته كه شديدا از لحاظ فكري با چارچوب معماري درگير شدم. خوب پيش از اين هم خيلي ها خيلي چيزها راجع به چارچوب معماري گفتند و ما هم كلي به حساب خودمون از اين چارچوبها استفاده كرديم. البته بحث كامل و مفصلي آقاي شكرمن در كتاب خودش كه اخيرا ديدم به زبان فارسي هم ترجه شده، داره ولي از اونجايي كه قرارمون اينه كه اينجا كمتر به تئوري بپردازيم و بيشتر مباحث عملي رو مطرح كنيم، مي خوام چند تا پست رو به اين موضوع اختصاص بديم البته اگه مشاركت كنيد خيلي ممنون ميشم. خوب ميگن چارچوب نحوه تفكر معمار نشون ميده و افكار همه رو منظم ميكنه تا سازمان رو به مؤلفه هايي خوش تعريف بشكنند و با توصيف روابط اين مؤلفه ها يكپارچگي رو در مدلهاي نهايي معماري ايجاد كنند و همچنين نگهداشت مدلها رو تسهيل كنند. خوب اينا حرفاي خوبين ولي با نگاهي به چارچوبها متوجه تفاوت جدي اونها ميشيم. چارچوب زيبا و انتزاعي و البته در عمل خشك زكمن كجا و چارچوب خوش دست و روان دولت فدرال كجا!!! خوب ميشه گفت هر چارچوبي خواستگاهي داره و با هدف خاصي ايجاد شده. يعني در واقع ايجاد كنندگان اون ديدند چطور براي يك مسأله خاص مي تونند مؤلفه هاي خوش تعريف ايجاد كنند و معماري رو بر اون اساس بچينند. خوب چارچوب زكمن يه ديدگاه منطقي و شبيه جدول مندليف داره و به قول خودش نرماله و به نظر من هيچ چيزي مثل چارچوب زكمن مفهوم معماري را منتقل نمي كنه. اما نگاهش كه ميكنيد ميگيد خوب باهاش چكار ميشه كرد اين كه در يك سازمان اين ديدگاه ها و اين ابعاد وجود دارند درست ولي به چه دردي مي خوره و چكار عملي ميشه باهاش كرد؟ خوب خود زكمن هم ميگه اين چارچوب اصلا متدولوژي خاصي رو مطرح نمي كنه و فقط يك نگاه ساختاري به اجزاي معماري سازمان هست. جالبه كه در نظرات زكمن راجع به متدولوژي برنامه ريزي معماري سازماني ارائه شده توسط اسپيواك، مي بينيم كه ميگه "من قبل از مطالعه اين متدولوژي نمي تونستم تصورش رو بكنم كه اين چارچوب به چه دردي مي تونه بخوره!". پس نگاه زكمن يه جور نگاه مفهومي و انتزاعي بوده و نه عملي البته اين موضوع هيچ از ارزش كار زيبا و ارزشمند اون كم نميكنه بلكه شايد حسن اونه كه به عنوان مادر اغلب چارچوبها مطرحش كرده. به هر حال يه سؤوال اساسي كه مطرحه اينه واقعا مولفه هاي سازمانهاي مختلف از ابعاد گوناگون نظير ماهيت توليدي يا خدماتي بودن، دولتي يا خصوصي بودن، نوع كسب و كار، نظامي يا غير نظامي بودن و ... ميتونه در كشورهاي مختلف و شرايط متنوع يكي باشه؟ آيا هميشه ميشه گفت اين ديدگاه در دسته بندي موضوعات در قالب چارچوب خوش تعريف ترين نگاهه؟ من شخصا در برخي پروژه ها حس مي كنم لازمه يه چارچوب منطقي كه منبعث از منطق و نوع تفكر معمار راجع به اون سازمانه مطرح بشه و كار معماري رو بر اون اساس انجام داد. نمي دونم واقعا چطور يك معمار مي تونه يك موتور توليد كننده چارچوب براي خودش داشته باشه. شايد اين نگاه يه خورده زيادي انتزاعي باشه . نمي دونم.