۱۳۸۶ دی ۱۳, پنجشنبه

هدف از معماري سازماني -2

بطور كلي هر پروژه معماري به صورت عام اهدافي رو دنبال مي كنه يا به عبارت ديگه فوايد عامي داره كه مي تونيد اين اهداف رو مفصلا در سايت آقاي شِِكِرمن مطالعه كنيد.
اهداف پروژه معماري سازماني يك سازمان بخصوص بايد از تحليل مشكلات و منظور اون سازمان از اجراي پروژه در بياد. پس همونطوري كه قبلا هم گفتم اولين گام تحليل مشكلات سازمانه. اگه يك سازماني باشه كه مثلا فناوري اطلاعات در اولويت نيست و به عنوان هزينه به فناوري اطلاعات نگاه ميشه نه عامل توانمند ساز، خوب تو اين سازمان بايد سعي كنيم مشكلات اساسي مديريت ارشد رو پيدا كنيم و بررسي كنيم آيا ميشه با اين فناوري حلشون كرد؟ اگه بتونيم به مديريت ارشد ثابت كنيم دغدغه هاش رو شناختيم و براي رفعشون راه حل داريم و مثل يك سرمايه گذاري بهش اثبات بشه اگه فلان قدر پول خرج كنه براي اين طرح، فلان+بهمان قدر در مدت مشخصي به نفعش ميشه، قطعا هم جايگاه فناوري اطلاعات در اون سازمان تعيين ميشه و هم پروژه معماري راهش رو درست پيدا ميكنه. يه راه ديگه مطالعه تطبيقي روي كاربرد فناوري اطلاعات در كسب و كارهاي مشابه بين المللي يا رقيبان هست. اگه بتونيم كابردهاي موفق فناوري اطلاعات رو در حوزه كسب و كار سازمان پيدا كنيم و بشكل مناسبي به مديريت ارشد ثابت كنيم روند جهاني در كسب و كاري كه داره مديريتش ميكنه استفاده از فناوري اطلاعاته، اين راه هم ميتونه خيلي كارساز باشه. دكتر اسپيواك (ارائه كننده متدولوژي EAP) هم پيشنهاد كرده بازديد از سازمانهاي مشابه و موفقيت اين پروژه ها مي تونه مؤثر باشه.
اگه تو يه سازماني سيستمهاي متعددي وجود داره و سازمان فهميده كه فناوري اطلاعات مي تونه براش مفيد باشه اما تا به حال نتايج موفقي براش نداشته، خوب بايد سعي كنيد بر تأثيرات معماري سازماني در حوزه يكپارچه سازي، انعطاف پذيري و تعامل پذيري سيستمها، تمركز كنيد. يا نشون بديد اگه معماري انجام بشه سيستمها در راستاي تحقق اهداف كلان سازمان شكل مي گيرند. خانم مليسا كوك بحث خوبي رو در
كتاب خودش مطرح كرده موضوع رويكرد توسعه سيستمهاي عمودي در روشهاي سنتي و رويكرد افقي در روشهاي مبتني بر معماري سازماني. اين بحث هم ميتونه كمكتون كنه تا بتونيد تفاوت رويكرد معماري سازماني رو در توصيف سيستمهاي اطلاعاتي سازمان شفاف كنيد. خانم مليسا كوك ميگه در روشهاي سنتي (رويكرد عمودي)، طراحان سيستم سراغ كاربر (مستقر در واحدهاي سازماني اجرايي) مي رفتن و سيستم رو بر اساس نظرات اون مي ساختند به اين ترتيب هر واحدي بر اساس وظيفه مندي خودش و نيازهاي اطلاعاتي خودش سيستمهاش روش تعريف مي كرد ولي در رويكرد افقي، نيازهاي مديران مياني و ارشد سازمان كه منافع كلان سازماني رو مبتني بر زنجيره ارزش و همكاري واحدهاي مختلف در تحقق اين زنجيره، پي گيري مي كنند در نظر گرفته ميشه و سيستمها بر اون اساس ايجاد مي شن. در نتيجه اگه مثلا (اين مثال نقل از علي فتح اللهي دوست عزيزمه) اطلاعات مشتريان هم در واحد فروش و هم در واحد خدمات پس از فروش بكار ميره توليدش در يك سيستم پيش بيني ميشه و سيستم ديگه با تعامل به اين اطلاعات دسترسي پيدا ميكنه.
اگه در سازمان ديگه اي ريشه مشكلات در زيرساختهاي شبكه و ... هست خوب بايد رو اين تمركز كرد كه همه مؤلفه در معماري بصورت متناسب و هماهنگ با هم توصيف ميشن. مثلا معماري شبكه بر اساس نيازمندي كه سيستمهاي اطلاعاتي در آينده ايجاد مي كنن توصيف ميشه ولي در عين حال در معماري سيستمهاي اطلاعاتي هم راه حلهاي امكان پذير براي شبكه در نظر گرفته ميشه.
اگه سازماني مشكل بالا بودن هزينه داره و ميخواد با فناوري اطلاعات هزينه ها رو كم كنه، بايد تمركز پروژه رو بر حذف كارهاي زايد (اصلاح فرآيندها)، استفاده بهينه از نيروي انساني از طريق تعريف نظامهاي ارزيابي عملكرد كاركنان و ...، استفاده بهينه از منابع سازماني با استفاده از اطلاعات دقيق و بهنگام و ... قرار داد.
در آخر استفاده از رويكرد (LFA(Logical Framework Approach رو براي تعريف اهداف معماري سازماني توصيه مي كنم. خودم اين روش رو در چند پروژه استفاده كردم. خيلي مفيد بوده. اگه اطلاعات كاملتر خواستيد مطرح كنيد.

۱ نظر:

Unknown گفت...

با تشکر از صحبتهای خوبتون. خیلی دوست داشتم که در مورد LFA اطلاعاتی در وبلاگ بنویسید.
البته این روش ها که گفتید، همه خیلی خوبه به شرطی که مشکل اصلی سازمان خودِ مدیر سازمان نباشه!. آخه ما تو یه شرکت به خواسته موکد مدیر اون شرکت عارضه یابی کردیم ببینیم علت این که این شرکت معتبر بعد از 30 سال هنوز خیلی مشکل داره چیه. بعد از عارضه یابی به این نتیجه رسیدیم بزرگترین مشکل اون سازمان خودِ مدیرش !!!