۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

نقش چارچوب در معماري سازماني

سلام من برگشتم. راستش يه مدته كه شديدا از لحاظ فكري با چارچوب معماري درگير شدم. خوب پيش از اين هم خيلي ها خيلي چيزها راجع به چارچوب معماري گفتند و ما هم كلي به حساب خودمون از اين چارچوبها استفاده كرديم. البته بحث كامل و مفصلي آقاي شكرمن در كتاب خودش كه اخيرا ديدم به زبان فارسي هم ترجه شده، داره ولي از اونجايي كه قرارمون اينه كه اينجا كمتر به تئوري بپردازيم و بيشتر مباحث عملي رو مطرح كنيم، مي خوام چند تا پست رو به اين موضوع اختصاص بديم البته اگه مشاركت كنيد خيلي ممنون ميشم. خوب ميگن چارچوب نحوه تفكر معمار نشون ميده و افكار همه رو منظم ميكنه تا سازمان رو به مؤلفه هايي خوش تعريف بشكنند و با توصيف روابط اين مؤلفه ها يكپارچگي رو در مدلهاي نهايي معماري ايجاد كنند و همچنين نگهداشت مدلها رو تسهيل كنند. خوب اينا حرفاي خوبين ولي با نگاهي به چارچوبها متوجه تفاوت جدي اونها ميشيم. چارچوب زيبا و انتزاعي و البته در عمل خشك زكمن كجا و چارچوب خوش دست و روان دولت فدرال كجا!!! خوب ميشه گفت هر چارچوبي خواستگاهي داره و با هدف خاصي ايجاد شده. يعني در واقع ايجاد كنندگان اون ديدند چطور براي يك مسأله خاص مي تونند مؤلفه هاي خوش تعريف ايجاد كنند و معماري رو بر اون اساس بچينند. خوب چارچوب زكمن يه ديدگاه منطقي و شبيه جدول مندليف داره و به قول خودش نرماله و به نظر من هيچ چيزي مثل چارچوب زكمن مفهوم معماري را منتقل نمي كنه. اما نگاهش كه ميكنيد ميگيد خوب باهاش چكار ميشه كرد اين كه در يك سازمان اين ديدگاه ها و اين ابعاد وجود دارند درست ولي به چه دردي مي خوره و چكار عملي ميشه باهاش كرد؟ خوب خود زكمن هم ميگه اين چارچوب اصلا متدولوژي خاصي رو مطرح نمي كنه و فقط يك نگاه ساختاري به اجزاي معماري سازمان هست. جالبه كه در نظرات زكمن راجع به متدولوژي برنامه ريزي معماري سازماني ارائه شده توسط اسپيواك، مي بينيم كه ميگه "من قبل از مطالعه اين متدولوژي نمي تونستم تصورش رو بكنم كه اين چارچوب به چه دردي مي تونه بخوره!". پس نگاه زكمن يه جور نگاه مفهومي و انتزاعي بوده و نه عملي البته اين موضوع هيچ از ارزش كار زيبا و ارزشمند اون كم نميكنه بلكه شايد حسن اونه كه به عنوان مادر اغلب چارچوبها مطرحش كرده. به هر حال يه سؤوال اساسي كه مطرحه اينه واقعا مولفه هاي سازمانهاي مختلف از ابعاد گوناگون نظير ماهيت توليدي يا خدماتي بودن، دولتي يا خصوصي بودن، نوع كسب و كار، نظامي يا غير نظامي بودن و ... ميتونه در كشورهاي مختلف و شرايط متنوع يكي باشه؟ آيا هميشه ميشه گفت اين ديدگاه در دسته بندي موضوعات در قالب چارچوب خوش تعريف ترين نگاهه؟ من شخصا در برخي پروژه ها حس مي كنم لازمه يه چارچوب منطقي كه منبعث از منطق و نوع تفكر معمار راجع به اون سازمانه مطرح بشه و كار معماري رو بر اون اساس انجام داد. نمي دونم واقعا چطور يك معمار مي تونه يك موتور توليد كننده چارچوب براي خودش داشته باشه. شايد اين نگاه يه خورده زيادي انتزاعي باشه . نمي دونم.

۱ نظر:

علی فتح‌اللهی گفت...

از نظر من تفاوت یک معمار با معمار ارشد همینه که یک معمار چارچوب رو میگیره و باهاش کار میکنه اما معمار ارشد سعی میکنه پس از انتخاب بهترین چارچوب دست به تغییرش بزنه تا خاص اون پروژه بشه. یه نکته جالب اینکه بیشتر چارچوبهایی که خیلیهاش در دنیا به عنوان چارچوب مرجع شناخته میشن همینطوری درست شده یعنی در یک پروژه خاص یه آدم خوش فکر نشسته ایجادش کرده. باید یه گام اضافه بشه در ابتدای کار: گزینش و بومی سازی چارچوب